پرسش:
دليل بطلان تسلسل چيست؟
پاسخ:
دربارة بطلان تسلسل بايد گفت: معناي لغوي تسلسل اين است كه اموري به دنبال هم زنجيروار، واقع شوند، خواه حلقههاي اين زنجير متناهي باشند يا نامتناهي. خواه ميان آنها رابطة علّيتي باشد يا نباشد،ولي معناي اصطلاحي آن مخصوص اموري است كه از يك طرف يا از هر دو طرف نامتناهي باشند و فلاسفه تسلسلي را محال ميدانند كه داراي دو شرط اساسي باشد. يكي آن كه بين حلقات سلسله، ترتيب حقيقي وجود داشته باشد و هر كدام واقعاً بر ديگري مترتب باشد ،نه به حسب قرارداد و اعتبار. ديگر آن كه همة حلقات در يك زمان موجود باشند، نه اين كه يكي از بين برود و ديگري به دنبال آن به وجود بيايد. در فلسفه دو نوع دليل بر بطلان تسلسل در علل اقامه شده، يكي برهان فارابي كه معروف به برهان "اسد و اخصر" است و آن اين كه: اگر سلسلهاي از موجودات را فرض كنيم كه هر يك از حلقات آن وابسته و متوقف بر ديگري باشد ،به گونهاي كه تا حلقه قبلي موجود نشود ،حلقه وابسته به آن هم تحققپذير نباشد، لازمهاش اين است كه اين سلسله وابسته به موجود ديگري باشد، زيرا فرض اين است كه تمام حلقات آن داراي اين ويژگي ميباشد و ناچار بايد موجودي در رأس اين سلسله فرض كرد كه خودش وابسته به چيزي ديگري نباشد و تا آن موجود، تحقق نداشته باشد ،حلقات سلسله به ترتيب وجود نخواهد يافت، پس چنين سلسلهاي نميتواند از جهت آغاز نامتناهي باشد .به عبارت ديگر: تسلسل در علل محال است. مثال ساده اي براي اين مسئله زده مي شود كه در برخي از كتاب هاي شهيد مطهري آمده است. فرض كنيد تعداد بسيار زياد (متناهي يا غير متناهي ) از سربازان وجود داشته باشند كه اگر به سراغ يك سرباز برويم و بپرسيم كه در چه صورت حمله خواهيد كرد ، آن سرباز حمله خود را مشروط به حمله يك سرباز يا فرد ديگر كند و به سراغ هر يك كه برويم ، همين سخن و شرط را بشنويم. در آن صورت مجموعه اي از سربازان خواهيم داشت كه حمله آنها مشروط به حمله سرباز ديگر است و در ميان آنها هيچ سربازي نباشد كه حمله او مشروط نباشد ، در اين صورت حمله صورت نخواهد گرفت ؛ زيرا همه آنها مشروط هستند و شرط بي مشروط نداريم. جهان وجود نيز چنين است ، يعني اگر سلسله اي از موجودات فرضي در نظر گيريم كه وجود هر يك مشروط باشد و موجودي كه مشروط فرض نشود ،در ميان آنها نباشد ، در اين صورت چنين موجوداتي هيچ گاه تحقق نخواهند يافت. اين استدلال براي بطلان تسلسل با يك مقدمه ديگر وجود خدا را نيز اثبات مي كند و آن اين كه اين در حالي است كه ما موجودات بسيار در عالم داريم كه تحقق يافته اند ؛ پس بايد يك وجود غير مشروط حتماً باشد كه وجودش ديگر مشروط به وجود ديگر نباشد ، زيرا در غير اين صورت هيچ چيز در عالم وجود تحقق نداشت براي آشنايي با اين برهان به كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم ج 5 و علل گرايش به ماديگرايي استاد مطهري مراجعه فرماييد.