پرسش:
در آيه 24 سوره يوسف1 در جمله: " وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها" ضمير "ها" به چه كسي بر مي گردد؟ آيا يوسف به زليخا با داشتن سن بالا و داشتن شوهر ميل داشت ؟
پاسخ:
ضمير"ها" در آيه مذكور به "التي" كه مراد از آن زليخا است، بر مي گردد. اما درباره اينكه مراد از اين تعبير چيست در ميان مفسران گفتگوي بسيار است كه ميتوان همه را در سه تفسير زير خلاصه كرد: 1- همسر عزيز تصميم بر كامجويي از يوسف داشت و نهايت كوشش خود را در اين راه به كار برد، يوسف هم به مقتضاي طبع بشري و اينكه جواني نوخواسته بود، و هنوز همسري نداشت، و در برابر هيجانانگيزترين صحنههاي جنسي قرار گرفته بود. اگر برهان پروردگار يعني روح ايمان و تقوي و تربيت نفس و بالآخره مقام "عصمت" در اين وسط حائل نميشد چنين تصميمي را ميگرفت اما چون برهان پروردگار را ديد لذا قصد چنين كاري را نكرد. بنابراين تفاوتي كه ميان "هم" (قصد) همسر عزيز و يوسف وجود داشت اين بود، كه قصد يوسف، مشروط بود به شرطي كه حاصل نشد (يعني عدم وجود برهان پروردگار) ولي قصد همسر عزيز مطلق بود و چون داراي چنين مقام تقوا و پرهيزكاري نبود، چنين تصميمي را گرفت و تا آخرين مرحله پاي آن ايستاد تا پيشانيش به سنگ خورد. نظير اين تعبير در ادبيات عرب و فارسي نيز داريم، مثل اينكه ميگوئيم: افراد بيبند و بار تصميم گرفتند ميوههاي باغ فلان كشاورز را غارت كنند، من هم اگر ساليان دراز در مكتب استاد تربيت نشده بودم، چنين تصميمي را ميگرفتم. بنا بر اين تصميم يوسف مشروط به شرطي كه حاصل نشد و اين امر نه تنها با مقام عصمت و تقواي يوسف منافات ندارد بلكه توضيح و بيان اين مقام والا است. طبق اين تفسير از يوسف، هيچ حركتي كه نشانه تصميم بر گناه باشد سر نزده است، بلكه در دل تصميم هم نگرفته است. بنابراين بعضي روايات كه ميگويد: يوسف آماده كام گيري از همسر عزيز شد، و حتي لباس را از تن بيرون كرد، و تعبيرات ديگري كه ما از نقل آن شرم داريم، همه بياساس و مجعول است، و اينها اعمالي است كه در خور افراد آلوده و بيبند و بار و ناپاك و نادرست است، چگونه ميتوان يوسف را با آن قداست روح و مقام تقوا به چنين كارهايي متهم ساخت. جالب اينكه: در حديثي از امام علي بن موسي الرضا (ع) همين تفسير اول در عبارت بسيار فشرده و كوتاهي بيان شده است آنجا كه "مامون" خليفه عباسي از امام ميپرسد آيا شما نميگوئيد پيامبران معصومند؟ فرمود آري، گفت: پس اين آيه قرآن تفسيرش چيست؟ "وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأي بُرْهانَ رَبِّه" امام فرمود: "لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ و لو لا أَنْ رَأي بُرْهانَ رَبِّهِ لهم بها كما همت به، لكنه كان معصوما و المعصوم لا يهم بذنب و لا ياتيه."2 " همسر عزيز تصميم به كامجويي از يوسف گرفت، و يوسف نيز اگر برهان پروردگارش را نميديد، همچون همسر عزيز مصر تصميم ميگرفت، ولي او معصوم بود و معصوم هرگز قصد گناه نميكند و به سراغ گناه هم نميرود" 2- تصميم همسر عزيز مصر و يوسف، هيچكدام مربوط به كامجويي جنسي نبود، بلكه تصميم بر حمله و زدن يكديگر بود، همسر عزيز به خاطر اينكه در عشق شكست خورده بود، و روح انتقامجويي در وي پديد آمده بود و يوسف به خاطر دفاع از خويشتن و تسليم نشدن در برابر تحميل آن زن. از جمله قرائني كه براي اين موضوع ذكر كردهاند اين است كه همسر عزيز تصميم خود را بر كامجويي خيلي قبل از اين گرفته بود و تمام مقدمات آن را انجام داده بود، بنابراين جاي اين را نداشت كه قرآن بگويد او تصميم بر اين كار گرفت چرا كه اين لحظه، لحظه تصميم نبود. ديگر اينكه پيدا شدن حالت خشونت و انتقامجويي، پس از اين شكست، طبيعي است زيرا او تمام آنچه را در توان داشت از طريق ملايمت با يوسف به خرج داد، و چون نتوانست از اين راه در او نفوذ كند به حربه ديگر متوسل شد كه حربه خشونت بود. 3- بدون شك، يوسف جواني بود با تمام احساسات جواني، هر چند غرائز نيرومند او تحت فرمان عقل و ايمان او بود، ولي طبيعي است كه هر گاه چنين انساني در برابر صحنههاي فوق العاده هيجان انگيز قرار گيرد، طوفاني در درون او بر پا ميشود، و غريزه و عقل به مبارزه با يكديگر بر ميخيزند، هر قدر امواج عوامل تحريك كننده نيرومندتر باشد، كفه غرائز، قوت ميگيرد، تا آنجا كه ممكن است در يك لحظه زود گذر به آخرين مرحله قدرت برسد، آن چنان كه اگر از اين مرحله، گامي فراتر رود، لغزشگاه هولناكي است، ناگهان نيروي ايمان و عقل به هيجان در ميآيد و به اصطلاح بسيج ميشود و كودتا ميكند، و قدرت غريزه را كه تا لب پرتگاه كشانيده بود به عقب ميراند. قرآن مجيد اين لحظه زود گذر حساس و بحراني را كه در ميان دو زمان آرامش و قابل اطمينان قرار گرفته بود، در آيه فوق، ترسيم كرده است، بنابراين منظور از جمله "هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأي بُرْهانَ رَبِّهِ" اين است كه در كشمكش غريزه و عقل، يوسف تا لب پرتگاه كشيده شد، اما ناگهان، بسيج فوق العاده نيروي ايمان و عقل، طوفان غريزه را در هم شكست تا كسي گمان نكند اگر يوسف توانست خود را از اين پرتگاه برهاند، كار سادهاي انجام داده چرا كه عوامل گناه و هيجان در وجود او، ضعيف بود، نه هرگز، او نيز براي حفظ پاكي خويش در اين لحظه حساس دست به شديدترين مبارزه و جهاد با نفس زد.3 1. " وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأي بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ ". 2. تفسير الصافي، ج3، ص13. 3. ر.ك: آيت الله مكارم شيرازي ، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية ، 1374ش، ج9، ص 370.