پرسش:
در ماجراي اصحاب سبت آيه 65 سوره بقره آيا آنها بعد از سركشي به شكل بوزينه شدند يا خوك؟شرح ماجراي آنان از چه قرار است؟
پاسخ:
وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ. و شناختهايد آن گروه را كه در آن روز شنبه از حد خود تجاوز كردند، پس به آنها خطاب كرديم: بوزينگاني خوار و خاموش گرديد. شرح مفصل تر ماجرا در سوره اعراف در ضمن چهار آيه1 آمده است. اين سرگذشت، چنان كه در روايات اسلامي به آن اشاره شده، مربوط به جمعي از بني اسرائيل است كه در ساحل يكي از درياها (ظاهرا درياي احمر بوده كه در كنار سرزمين فلسطين قرار دارد) در بندري بنام" ايله" (كه امروز به نام بندر ايلات معروف ميباشد) زندگي ميكردند2. الف : پيش از هر چيز بايد دانست كه به شكل خوك و يا ميمون در آمدن بنا بر اين است كه مسخ، جسماني باشد، ولي اگر مقصود مسخ اخلاقي باشد كه برخي از مفسران به آن قائلند، ديگر خوك و ميمون ظاهري و جسمي شدن در كار نبوده است. اين مفسران كه در اقليت هستند مي گويند:مسخ روحاني و اخلاقي بوده، به اين معني كه صفاتي همانند ميمون يا خوك در انسان هاي سركش و طغيانگر پيدا شد. رو آوردن به تقليد كوركورانه و توجه شديد به شكمپرستي و شهوتراني كه از صفات بارز اين دو حيوان بود در آنها آشكار گشت. اكثر مفسران به دليل اين كه در بحث اعجاز، وجود چنين خارق عاداتي، نه استثنا در قانون عليت است، نه بر خلاف عقل و خرد، بلكه تنها يك جريان" عادي" طبيعي در اين گونه موارد شكسته ميشود، بدون هيچ مانعي پذيرفته اند كه مسخ به معناي ظاهري اش كه مسخ جسماني است معنا شود. مسخ و دگرگوني جسماني متناسب با اعمالي است كه انجام دادهاند، يعني چون عدهاي از جمعيتهاي گنهكار بر اثر انگيزه هواپرستي و شهوتراني دست به طغيان و نافرماني خدا ميزدند و جمعي با تقليد كوركورانه كردن از آنها، آلوده به گناه شدند، به هنگام مسخ، هر گروه به شكلي كه متناسب با كيفيت اعمال او بوده، ظاهر ميشده است. البته در آيات مذكور تنها سخن از" قرده" (ميمون ها) به ميان آمده است و از خنازير (خوك ها) سخني نيست، ولي در آيه 60 سوره مائده .3 گفتگو از جمعيتي به ميان آمده است كه به هنگام مسخ به هر دو صورت فوق (بعضي قرده و بعضي خنازير) تغيير چهره دادند. به گفته بعضي از مفسران مانند ابن عباس، آن آيه نيز در باره همين اصحاب سبت است كه پير مردان سرجنبانان شكمپرست و شهوتپرستشان به خوك و جوانان مقلد چشم و گوش بسته كه اكثريت را تشكيل ميدادند، به ميمون تغيير چهره دادند. ب : ظاهر آيات چهار گانه اي كه اشاره شد، اين است كه مردم آن ديار در مقابل فرمان روز شنبه سه گروه شدند (گنهكاران، ساكتان و اندرز دهندگان) كه از آن سه گروه تنها گروه سوم از مجازات الهي مصون ماندند. به طوري كه در روايات آمده است، آنها هنگامي كه ديدند اندرزهايشان مؤثر واقع نميشود، ناراحت شدند و گفتند: از شهر بيرون ميرويم، شب هنگام به بيابان رفتند و اتفاقا در همان شب كيفر الهي دامان دو گروه ديگر را گرفت. اما اينكه بعضي از مفسران احتمال دادهاند كه تنها گروه گنهكار گرفتار عذاب شدند و ساكتان نيز رهايي يافتند، با ظاهر آيات فوق به هيچ وجه سازگار نيست. بنابر اين از آيات فوق چنين برميآيد كه كيفر مسخ شدن، منحصر به گنهكاران بود، زيرا ميگويد :فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ. . . (هنگامي كه در برابر آنچه نهي شده بودند، سركشي كردند. . . ) ولي از طرفي از آيات فوق نيز استفاده ميشود كه تنها اندرز دهندگان از مجازات رهايي يافتند، زيرا ميگويد: أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ (آنها را كه نهي از منكر ميكردند، رهايي بخشيديم). از مجموع اين دو چنين استفاده ميشود كه هر دو گروه مجازات شدند، ولي مجازات مسخ، تنها مربوط به گنهكاران بود، و مجازات ديگران احتمالا هلاكت و نابودي بوده است، هر چند گنهكاران نيز چند روزي پس از مسخ شدن هلاك شدند ج : طبق روايات، مسخشدگان تنها چند روزي زنده ميماندند و سپس از دنيا ميرفتند، و نسلي از آنها به وجود نميآمد. 4 1 . از آيه 163تا 166. 2 .تفسير نمونه، ج6، ص418. 3 . قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشرٍَّ مِّن ذَالِكَ مَثُوبَةً عِندَ اللَّهِ مَن لَّعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنهُْمُ الْقِرَدَةَ وَ الخَْنَازِيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَئكَ شرٌَّ مَّكاَنًا وَ أَضَلُّ عَن سَوَاءِ السَّبِيل. 4 .تفسير نمونه، ج6، ص425تا428.